دانلود PDF کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت رابین شارما 293 صفحه پی دی اف
سایت بوک کده دانلود PDF کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت رابین شارما 293 صفحه پی دی اف را برای شما دوستان فراهم آورده است. درباره‌ی زندگی وکیلی صحبت می کند که به‌خاطر حجم بالای پرونده ها و فشار کاری، توی دادگاه سکته می کند و بعد از آن اتفاق به مدت ۳ سال ناپدید می شود؛ اما دوستان و آشنایان متوجه می شوند که به هندوستان سفر کرده و آن جا زندگی ساده ای را در پیش گرفته. با سایت بوک کده همراه باشید.
پی دی اف راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت
مأموریت خاص خودت فکر کن و ببین چگونه می توانی به خودت و دیگران خدمت کنی. همین امروز جرقه زندگی ات را روشن کن و بگذار کاملاً بدرخشد. اصول و تکینک هایی را که با تو سهیم شدم، تمرین کن تمام تلاشت را انجام بده تا بهترین خودت باشی زمانی خواهد رسید که تو نیز از میوه های نیروانا خواهی خورد.
دانلود پی دی اف رابین شارما
«نشانه های کوچکی تو را از این امر مطلع خواهند کرد. آن زمان متوجه تقدس در تمام چیزهای اطرافت خواهی شد ماهیت الهی ،مهتاب زیبایی آسمان آبی در یک روز داغ تابستانی، رایحه خوش گل های مینا و خنده شیطنت آمیز یک کودک خردسال»
PDF راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت
جولیان به تو قول میدهم تا این زمان و اطلاعات را که با من سهیم شدی، هدر ندهم. کاملاً مصمم خواهم بود تا بر اساس این اصول خردمندانه زندگی کنم و قول میدهم پیام تو را به افراد نیازمند آن برسانم.»
کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت رابین شارما
با صداقت تمام در حالی که احساس فوق العاده ای داشتم گفتم جولیان من از صمیم قلبم به تو قول می دهم این خرد و دانش گران بها را با تمام اطرافیانت سهیم شو خیلی زود همان طور که کیفیت زندگی آنها افزایش می یابد کیفیت زندگی خودت نیز بیشتر می شود و فراموش نکن که تو باید از این سفر نهایت لذت را ببری این مسیر درست مانند پایان آن لذت بخش است.
فهرست مطالب کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت رابین شارما :
فصل اول: بیداری از خواب غفلت
درست وسط سالن دادگاه از حال رفت. او یکی از بهترین وکلای دادگستری کل کشور بود. او هم چنین به خاطر کت و شلوار های ایتالیایی سه هزار دلاری و سلسله پیروزی های حقوقی و قضایی اش مشهور بود. آنجا ایستاده بودم و به دلیل شوک عصبی ناشی از اتفاقی که لحظاتی پیش شاهدش بودم قادر به حرکت کردن نبودم. جولیان منتل معروف به قربانی ساده ای تبدیل شده بود و مانند نوزادی ناتوان روی زمین دست و پا میزد او مانند فردی دیوانه میلرزید و عرق کرده بود.
فصل دوم: ملاقات کننده ای اسرار آمیز
جلسه ای اضطراری بود و تمام اعضای شرکت حقوقی در آنجا حضور داشتند. هنگامی که وارد سالن اصلی کنفرانس میشدیم میتوانستم حدس بزنم که مشکل بسیار جدی روبرو هستیم. هاردینگ سالخورده اولین فردی بود که شروع به صحبت کردن کرد. متأسفانه باید اعلام کنم که خبرهای بسیار بدی براتون دارم. دیروز صبح زمانی که جولیان منتل در سالن دادگاه حاضر بود و مشغول رسیدگی به پرونده ایر آتلانتیک بود دچار یک سکته قلبی بسیار جدی میشود. او در حال حاضر در بخش مراقبت های ویژه بستری شده است اما پزشکان به من اطلاع داده اند که وضعیتش ثبات پیدا کرده است و حالش بهتر خواهد شد. با این حال جولیان تصمیمی گرفته که به نظرم همه شما باید از آن مطلع باشید. او تصمیم گرفته است که خانواده ما را در این شرکت حقوقی ترک کند و دیگر وکالت نکند. او دیگر به این شرکت باز نمی گردد.»
فصل سوم: تحول معجزه آسای جولیان منتل
از دیدن جولیان جدید و متحول شده بسیار متعجب شده بودم با ناباوری و در سکوت خودم فکر می کردم چگونه کسی که چند سال قبل مانند پیرمردهای خسته بود الان می تواند چنین شاداب و سرزنده باشد؟ آیا جولیان از دارویی جادویی استفاده کرده بود که به او اجازه میداد تا از آب چشمه جوانی و جاودانگی بنوشد؟ دلیل این تحول عظیم چه چیزی می توانست باشد؟» جولیان شروع به صحبت کردن کرد و گفت که شغل وکالت فشارهای بسیار زیادی برای او به همراه داشته نه تنها فشارهای جسمانی بلکه فشارهای عاطفی و روحی سرعت بسیار زیاد و درخواست های بی پایان او را خسته و دلزده کرده بود. او قبول کرده بود که نیروی جسمانی اش کاهش پیدا کرده بود و ذهنش هم دیگر آن درخشش لازم را نداشت. حمله قلبی او تنها نشانه ای از مشکلی عمیق تر و درونی تر بود. فشار دائمی و برنامه های خسته کننده یک وکیل دادگستری بزرگترین ویژگی و استعداد او – و شاید مهمترین ویژگی اکثر افراد را از بین برده بود. این ویژگی روحیه او بود. جولیان میگفت وقتی دکترش آخرین اولتیماتوم را در مورد رها کردن شغل وکالت به او داده بود و به او گفته بود که باید از بین زندگی و وکالت یکی را انتخاب کند خود را در موقعیتی طلایی میدید تا آتش درونش را دوباره شعله ور کند، آتش درونی که در دوران جوانی آن را شناخته بود آتشی که در نتیجه ی از بین رفتن لذت وکالت و تبدیل آن به صرفاً یک شغل رو به خاموشی نهاده بود.
و…
فصل سیزدهم: اصلی جاودان برای سعادت همیشگی
دوازده ساعت از حضور جولیان در منزلم می گذشت و او از خردی که در شیوانا آموخته بود، برایم توضیح میداد آن دوازده ساعت بیشک مهمترین ساعات زندگی من بودند. در یک آن احساس هیجان انگیزه و احساس آزادی می کردم. جولیان با داستان یوگی رامان و فضیلت هایی که در آن نهفته بود به طور اساسی نگرش من را نسبت به زندگی تغییر داده بود متوجه شدم که تا پیش از آن حتی توانایی های خودم را کشف نکرده بودم. من هر روز آن هدایا و توانایی ها را هدر می دادم.
سوالات متداول:
- در چه صورتی از این کتاب لذت می‌بری؟
پاسخ: اگه به کتاب‌های خودیاری علاقه داری، اگه افسانه های معنویِ شرق برات جالب هست، اگه دوست داری از زندگی لذت بیشتری ببری
دیدگاه ها