no-img
بوک کده

دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف


بوک کده
گزارش خرابی لینک
اطلاعات را وارد کنید .

ادامه مطلب

PDF
دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف
pdf
ژوئن 30, 2024
حجم فایل: 2MB
نویسنده: بوک کده
۲۵,۰۰۰ تومان

دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف


دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی افسایت بوک کده دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف را برای شما دوستان فراهم آورده است. موضوع داستان باشُبیرو به سالهای قبل از ملی شدن صنعت نفت (پیش از سال 1330) مربوط میشود. و در گیریها و تضادهای داستان دقیقا به یک دوران خاص تاریخی محدود میگردد که اطلاع بر اوضاع و احوال آن زمان (اگر چه به صورت داستان) برای خوانندگان کتاب آموزنده خواهند بود و ناشر به همین انگیزه این کتاب را در دسترس عموم میگذارد. با سایت بوک کده همراه باشید.

پی دی اف باشبیرو

حله يك لحظه چمدان را کنار دیوار تکیه داد آن را دست به دست کرد و باز به راه افتاد شانه و بازویش درد ملایمی داشت و بقیه تنش هم سر به سر خسته و کوفته…

دانلود پی دی اف محمود دولت آبادی

بی حال بود زیر بغلهایش عرق کرده بود و زیر سینه هایش از عرق چسبندهای میسوخت حس میکرد لیچ افتاده و به پوست دنده هایش چسبیده است.

PDF باشبیرو

 فکر میکرد لابد زیر بغلهای دیگر مسافرها هم عرق کرده بوده وزیر پستانهای زنهای دیگر هم لابد لیچ افتاده و دیگران هم زیر طاق کوتاه ماشین…

کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی

مسافربری از بوی گرمای نمناك و عرق آن و بنزين و نفسهای غلیظ پیرها، حتماً احساس تنگی نفس می کرده اند. چون از پنجره های…

 

در انتها می توانید برای اطلاعات بیشتر کتاب تاریخ پنج هزار ساله ی ایران جلد اول صدیق صفی زاده را نیز مطالعه کنید.

 

فهرست مطالب کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی : 

 

بخش اول: 

حله چمدان غبار گرفته اش را از میان دستهای بلند و لخت و سیاه حمزه، شاگرد شوفر خط بندر تحویل گرفت عبایش را روی سرش صاف کرد و بی آنکه نگاه از زمین بردارد و احیاناً صورت خودی یا بیگانه ای را ببیند، از در گاراژ بیرون رفت و در چند قدمی به کوچه ای پیچید و راه خود را درمیان کوچه پس کوچه های شهری که در آن چشم به دنیا باز کرده بود، و قدم برداشتن نگاه کردن حرف زدن مدرسه رفتن و کار کردن را آموخته بود ادامه داد. ماسه های مرطوب ساحل همچنان بیخ دیوار کوچه ها را پوشانده بود و رهگذرهای وسط روز مثل سالهای گذشته همچنان کم بودند. فقط زمستانها بود که بندر از وجود غریبه ها پر میشد و همه جور آدمی را از همه ولایات ایران میتوانستی در آن بیابی اما قبل از نوروز انگار که غریبه ها از کوچه و خیابانهای بندر شسته میشدند حتی برای نمونه هم یکیشان را نمیشد گیر بیاوری مگر سخت جانترین و بی پناه ترین مردها را. آنها که در همه جا هیچ چیز نداشتند تا به هوایش بروند. فقط آنها می ماندند که شماره شان به انگشتهای دو دست نمیرسید و بیشترشان هم بلوچ بودند و زاهدانی و گاه پاکستانی و یا هندی و ماههای بعد از نوروز رهگذرها همچنان کم بودند و اهل بندر بودند و در آفتاب و شرجی در شب و در روز هر وقت که لازم بود آرام و بی صدا از کپرهایشان برون می خزیدند و در سایه دیوارها راه میافتادند و به ساحل که میرسیدند خود را در آب شور دریا می غلتاندند و برای لحظه هایی تب آفتاب را از تن خود دور می کردند.

بخش دوم:

غروب آفتاب وقتیکه خورشید بال و پرش را از روی پوست دریا جمع کرده و خودش را هم آورده و در ته ،آسمان مثل مرغی خونالود کز کرده بود؛ جاسم» و «خدو» در قدم زدنهایشان به ساحل برهنه رسیده بودند. جایی دور از شهر که تنها نقطه آبادش کپر «شبیرو» بود و خود شبیر و جایی که هیچ صدایی مگر همهمه لمیدن موج بر موج شنیده نمی شد. تا اینجا جاسم هر چه را که باید برای خدو گفته بود. پروایی نبود. خدو همراز همه بود. آدم او را به خودش محرم میدید. وقتیکه با او حرف می زد، مثل این بود که پیش خودش چیزهایی را بازگو می کند و این یقین را داشت که درد دلهایش از حدود گوشها و مغز خدو دورتر نمی رود. او خدو معلم جاسم بود و دوست جاسم بود در حقیقت خدو این استعداد و ظرفیت را داشت که دوست خیلیها .باشد. حالا دو سال بود که جاسم درسهایش را از او میگرفت و هم او تشویقش کرده بود که به مرکز برود و آموزش را دنبال کند جاسم هم مثل هر جوانی که ممکن است چنین ،باشد جذب خلق و خوی و رفتار و کردار خدو شده بود و خدو هم به او مثل همه شاگردهایش توجه داشت و امروز هم خدو پیش از همه ملتفت حال و وضع جاسم شد و با او از دبیرستان بیرون آمد و به راحتی مشغول گفتگو شد.

بخش سوم:

يك ماه بعد كم يا بيش يك روز جاماسب و يك گروهبان و دو سرباز نیروی دریایی آمدند و اثاثه خانه عبيد را بار يك كامیون کردند و بردند. جاسم به مدرسه رفت و حله در خانه تنها ماند دلتنگی را نتوانست تحمل کند، دم غروب از خانه بیرون زد تا شهر را کمی بگردد. از روزی که آمده بود، هنوز دل نکرده بود از خانه با به در بگذارد و گشتی در بازار بزند. در را بست کلید را زیر چارچوب ،در توی سوراخی ای که جاسم نشانش گذاشت و در کوچه به راه افتاد اول به خیابان رفت و بعد سرکی به میدان کشید و از آنطرف کوچه باریکی را که به ساحل می رسید پیش گرفت و آنجا در خط آب بی مقصود به راه افتاد. شاید پیش خود فکر کرده بود که به جای خلوتی خواهد رفت تا بتواند با خودش و برای خودش بیندیشد؛ اما اینجا که بود احساس میکرد هیچ چیز برای فکر کردن ندارد. مثل اینکه همه سلولهای مغزش بسته شده بود. از چیزی دلگیر بود اما هیچ چیزی فکرش را بر نمی انگیخت شاید میباید از اینکه عبید آنها را گذاشته و رفته ،بود غمگین باشد. دلش برای خودش بسوزد، اما چنین نبود.

بخش آخر:

دریا چقدر تاريك و دور و گنگ و سنگین بود و ناخدا زبیر چقدر کم حوصله شده بود تاب حرفهای پسرش صباح را نداشت. مثل اینکه چند نفر گلویش را در پنجه های خود گرفته بودند و داشتند خفه اش می کردند. محکم از پای اجاق برخاست و رو به دماغه ی لنج آنجا که رختهای شسته ی خود را پهن کرده بود رفت و روبه ،دریا خاموش ،ماند. بعد صباح صدای آشفته ی پدرش را شنید برو جاسم را بیار اینجا روی دریا صباح رفت و در بازگشت دید که چشمهای بزرگ ناخدا قرمز شده اند، و دید که پشت سرهم توتون دود میکند و دید که ناگهان جاسم را بغل کرد و لحظه هایی طولانی او را به سینه فشرد و بعد، حس کرد که هر دو در سینه ی خود می گریند. صباح تا امشب گریه مردها را ندیده بود. هر دو نشستند و تا نیمه های شب هم را نگاه کردند و گفتند و شنودند. اما کم؛ خیلی کم؛ که اگر صباح نیت کرده بود میتوانست حرفهایشان را کلمه به کلمه بشمرد و به خاطر بسپارد. 

 

سوالات متداول:

  • این کتاب شامل چه چیزی میباشد؟

پاسخ: داستانی تقریبا کوتاه از دوره ی قبل از ملی شدن صنعت نفت.

  • آیا نویسنده آثار دیگری نیز دارد؟

پاسخ: بله روزگار شیرین، سهتار، پرسش های زندگی

  • نویسنده این کتاب را در چه تاریخی نوشته است؟

پاسخ: این کتاب در تاریخ 1347 تا 1350 نوشته شده است.

 

📚 😍 کتاب پیشنهادی

😍 چقدر خوشت اومد !


موضوعات :
داستانی

تصاویر پیش نمایش


دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف-1
دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف-1
دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف-1
دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف-1
دانلود PDF کتاب باشبیرو محمود دولت آبادی 82 صفحه پی دی اف-1

دیدگاه ها


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *